زندگی یعنی برگ یک کتاب
"یاس زرد"
میتوان در گوشه ای خاموش و سرد
مشعلی از مهربانی برفروخت
میتوان یک شب به قلب شب بتاخت
سینه ی شب را شکافت
ماه را ازاد کرد
میتوان با اب چشم
زنگ دلها را زدود
میتوان دستی گرفت
میتوان راهی نمود
میتوان در دفتر ذهن کسی
جاودان شد...با شکوه...
دست در دست نسیم
پای در راه طلوع
میتوان تا کوه نور
ره سپرد و نور شد
با نگاهی گرم یخها را شکست
با سلامی نرم سنگی اب کرد
میتوان دل بست و جان اباد کرد
میتوان اهسته خواند
شهر باران در بهار
تا ببینی در نگاه یاس زرد
"اشتیاق زندگی"
هرگز امید را رها مکن ... وقتی احساس میکنی که دیگر تحمل نداری جادوی امید است که به تو نیرو میدهد تا راه را ادامه دهی
اعتماد به نفس را هرگز از دست نده تا ان زمان که باور داری توانایی دلیلی داری تا بکوشی
هرگز مهار شاد زیستن خود را به دست دیگران مده
بر ان چنگ بزن
ان گاه همواره در اختیارت بود
و حرف اخر:از عشق مگریز ... به سوی ان شتاب کن چون عشق بزرگترین شادی ها ست...