-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 13:17
زیر نگاه خورشید ، نمونده سایه بونی جاده پر از سکوته ، نداره همزبونی شبا کدوم ستاره ، می شه چراغ راهش بگو کدوم منتظر، نشسته چشم به راهش شب تار جدایی هوای گریه دارم به کجا امشب ای دل از این غم سر برآیم به گلستان وزیده نسیم آشنایی دلم از غم گرفته بهار من کجایی ................
-
قلاب ...........
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 13:13
خاطرت اید که ان شب از جنگلها گذشتیم بر تن سرد درختان یادگاری می نوشتیم با من اندوه جدایی نمیدانی چه ها کرد نفرین به دست سرنوشت تو را از من جدا کرد بی تو بر روی لبانم بوسه پژمرده گشته بی تو از این زندگانی قلبم ازرده گشته بی تو ای دنیای شادی دلم دریا ی درد است چون کبوترهای غمگین نگاهم مات و سرد است ای دلت دریاچه ی نور...
-
خواب ...........
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 13:03
....چه بی صدا بود رفتنت از یاد نخواهم برد معصومیت نهفته در چشمت را کاش مرا می بردی به بهشتی که در آنی من نیز چون تو خسته از دروغ دنیا خسته از این همه نیرنگ که در ذهن زمانه ست عاشق پر زدنم .....کاش مرا می بردی تا که تنها نشوم یا که تنها نشود بیچاره غمم تا که خالی نشود صحن دلم از حضور آبی یک همدرد کاش مرا می بردی...
-
قلب .........
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 12:56
تکه ای قلبم را با تو قسمت می کنم شاید هیچ اثری بر این سرمای زمستانی نداشته باشد اما... برای لحظه ای می توانی گرمای عشق واقعی را در دستانت حس کنی!!!
-
کاش می دانستی.......
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 12:54
یه نگاه غمناک میبینم .... اونقدر پره که توش گم میشم ..... یه نگاه بغض آلود نم دار می بینه که نمیتونه این همه غم رو تو نگاش تحمل کنه ... دو نگاهی که برای هم سکوت می کنن ...... دو نگاهی که تو خودشون می ریزن ..... دو نگاهی که میشکنن ...... / برای تو که بدانی نگاهم به نگاهت نگران است ./
-
دوستت دارم
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:37
گریه می کنم اشکهایم روی گونه هایم می لغزد دستانت زمانی اشک هایم را بر روی گونه هایم پاک می کرد زمانی همیشه دستانت دور گردنم بود با من بودی سرت بر روی شانه هایم بود زمزمه هایت همیشه در گوشم هست به یاد جملاتت می افتم همیشه تو را در کنارم حس می کنم اما دیگر تمام شد وقتیکه در زمین و آسمان تو آغاز می شوی یکی بود یکی نبود...
-
غروب ...
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:32
غروب ... من عاشق هیچ کس نیستم. من عاشق غروبم. عاشق نشستن و خیره شدن به غروب. من عاشق ابرم که هرچه شبنم از اوست. عاشق سنگ انداختن توی آب و گوش کردن به صدای دلنشین موج. من عاشق نشستن با دوستان پاک و عاشقم هستم. عاشق گوش کردن به دلاشان. عاشق خنده هاشان و دیوانگی هاشان. من عاشق چرخ و فلکم. عاشق نان و پنیر و سبزی... آه که...
-
دوستش داری
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:28
اگر یک نفرو خیلی دوسش داری آزادش بذار، بذار هر جا دلش خواست بره، اگر برگشت باشه مال خودت تا قیامت اگر هم برنگشت بدون هیچ وقت مال تو نبوده که بخوای چیزی رو از دست داده باشی
-
ضد حال
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:25
ضدحال یعنی وقتی یه قرار لطیف تو اینترنت داری connect نشی! ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره! ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو! ضد حال یعنب تو وبلاگ عمو حامد موزیک دانلود کنی رو ۹۹ دی سی بشی !! ضدحال یعنی gf-تو بیرون با یه پسر دیگه ببینن! ضدحال...
-
از دست این دخترا
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:16
پسرها: ۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک. ۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن. ۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن. ۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن. دخترها: ۱- با ماشین میرن دم بانک. ۲- در آینه آرایششون رو چک میکنن. ۳- به خودشون عطر میزنن. ۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن. ۵- در...
-
اینم ۵۰تا جک توپ
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:10
- ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش! 2- اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه . . . . . 3- ترکه شاکی میره ثبتاحوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم....
-
جک
شنبه 1 بهمنماه سال 1384 22:02
دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، دیگه هروقت هرجا یک خراب کاریی میشده، ملت میدونستن زیر سر این دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاکی میشن، میرن پیش کشیشِ محل، میگن: تورو خدا یکم این بچههای مارو نصیحت کنید، پدر مارو درآوردن. کشیشه میگه: باشه، ولی من زورم به جفتِ اینا نمیده، باید یکی یکی بیاریدشون....
-
کلبه
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 12:55
وقتی دوری تنهائیم نزدیکه قلبم بی تو برای اخرین بار خدا کنه بباره همیشه تو خیالم تورو می بینم انگار همیشه بودی و من تورو ندیدم انگار یه روز بگو که هستی برای اخرین بار
-
عشق
دوشنبه 26 دیماه سال 1384 12:00
درد عشق. از عشق تا عشق ************************** عشق عشق می آفریند ... عشق زندگی می بخشد ... زندگی رنج به همراه دارد ... رنج دلشوره می آفریند ... دلشوره جرئت می بخشد ... جرئت اعتماد به همراه دارد ... اعتماد امید می آفریند ... امید زندگی می بخشد ... زندگی عشق می آفریند ... عشق عشق می آفریند ... همگی با عشق کار کنیم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 دیماه سال 1384 13:00
سلام به همه امروز روز اولیه که اومدم واستون بنویسم